❤❤❤ـــтąŋħąęęـــ❤❤❤

کسیــــ کهـــ بتونهـــ تو تنهاییـــ خوشحالــــ باشهـــ ، خعلیـــ وقتهـــ که آبـــ از سرشــــــ گذشتهـــــــــ . . . .

اینجا....حریم من است....

حریم قلب کوچکم....!

قفس تنهایی من.....

و.....حرفهای ناگفته ام......!!!!

کسی......دلش برایم نسوزد.......!!!

من....این قفس رادوست دارم....

و.....تنهاییم را....!

تنهایی....تنها اتفاق این روزهای من است......!

+نوشته شده در یک شنبه 27 ارديبهشت 1394برچسب:اينجا حريم قلب كوچكم ,,,,!,ساعت14:15توسط :-S | |

 

تلخ است که لبریز حقایق شده است

زرد است که با درد موافق شده است

عاشق نشدی وگرنه میفهمیدی

پاییز بهاریست که عاشق شده است

 

+نوشته شده در یک شنبه 27 ارديبهشت 1394برچسب:عاشق نشدی وگرنه میفهمیدی,ساعت14:9توسط :-S | |

دلم یک دنیا گرفته

از کسی که بود و نیست

از کسی که هست و ارام نمیگیرم

چقدر هوای هوایت را دارم

به رخ کشیدن مردانگیت.فشردن دستانم با همه نفس

حالا...یک من اینجا.یک تو انجا.یک او در اینده ما...و مرزی از پشیمانی بین من و تو

حاصل این مرز...افسردگی من و شاید کمی ناراحتی و ادامه حیات تو

تمام زندگی من... رفتنت تمامم را به تمام زندگی ام سپرد

باقی مانده از من فسیلی از خاطرات تو و جسمی از لمس های تو

باشی نباشی...بودی نبودی

 

+نوشته شده در یک شنبه 27 ارديبهشت 1394برچسب:فقط يك حرف دل,ساعت14:5توسط :-S | |

 

 سلامتی دختری که عاشق شد .........
سلامتی پسری که عاشق شد ...........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ها شیطنت ها ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎ زیر بارون قرار گذاشتن ها خیس شدن ها از سرما به خود لرزیدن ها......
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮﺍﺏ ﭘﺴﺮﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺯﺩ.......
 
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺍﻫﺮﺷﻮ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩ....
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ بی خبر ﺧﻄﺶ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﺪ.....
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭن ﻗﺴﻤﻬﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﻧﺸﺪ........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﯽ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﮐﺮﺩ ﺍﺛﺮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ازﺕ ﺑﺪﻡ ﻣﯿﺎﺩ...... 
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ﺧﺪﻣﺖ ﺗﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﺮگردﻩ و دلشو بدست بیاره و بره ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ......
ﺳﻼﻣﺘﯽ 21 ماه پست دادنا و لحظه شماری ها و دور بودن ها.......
سلامتی ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﺩﻋﻮﺕ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺟﺸﻦ ﻋﻘﺪ ﻋﺸﻘﺶ.......... 
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ.......... 
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎیی ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﺎﻝ ﭘﺴﺮ ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﺗﺎ ﺟﺸﻦ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﺸﻪ.....
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺯﻭﺭﯼ........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻋﺮﻭﺳﯽ که ماه ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ............
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻋﺎﻗﺪﯼ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ.........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭن ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻫﺎ...........
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ.............
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ............ 
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ............
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ.............
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ......... 
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺎﺭ ﺁﺧﺮ..............
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ.............
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﻼﮎ ﺯﻧﺠﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﻭﺍﺳﻪ ﺯﯾﺮ ﻟﻔﻈﯽ ﺭﻭﺯ ﻋﻘﺪﺵ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺗﻮ ﺟﯿبش ﻣﻮﻧﺪ.. ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺯﯾﺮ ﻟﻔﻈﯽ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺩ............
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻣﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﻣﯿﺮﺳﻪ...........
سلامتی ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻫﺎ...........
ﺳﻼﻣﺘﯽ   بله ......
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ...........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭼﺸﻢ ﺧﯿﺲ ﺩﻭﺳﺘﺎ...........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ...........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺣﻠﻘﻪ که ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺣﻠﻘﻪ ﭘﺴﺮ ﺷﺪ.......
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﺮﻭﺱ..........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﺴﺘﯽ ﺯﺍﻧﻮ...........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﭼﺸﻢ...........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ..............
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺎﮐﺖ ﺳﯿﮕﺎﺭ و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد.........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﭘﺴﺮ ﮐﻪ توی آیینه ﺷﮑﺴﺖ............
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻓﺮﺩﺍﺵ...........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﺮﻓﺖ...........
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ............
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﭘﺴﺮ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ.............
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ...........
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻥ ﺣﺮﻓﻮ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺣﺴﺎﺩﺕ.......
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ با تموم وجود ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ.............
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺗﯿﻐﯽ ﮐﻪ ﺗﯿﺰ ﺑﻮﺩ............
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﮒ ﺩﺳﺖ.........
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﺮﺩ.........
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻥ..........
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺗﻮ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ..........
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭن 5.6 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﯼ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ.......
 ﺳﻼﻣﺘﯽ اون ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ نیمه باز ﺧﯿﺲ............
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺷﺮﻡ ﺩﺧﺘﺮ.............
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺻﺒﺮ ﭘﺴﺮ........
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻗﺴﻤﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻪ که ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﺸﻪ..........
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻗﺴﻢ ﺟﻮﻥ ﭘﺴﺮ.............
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮ..........
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻟﺤﻈﻪ ی ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ............
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ خیس..............
 سلامتی یه عمر تنهایی........
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﮔﻔﺖ ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﻣﺘﻦ ﺷﺪ...........
 سلامتی خنده های کودکی که توی راه بود............
 سلامتی دختری که مادر شد...............
 سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا ابد به دلش موند..........
 سلامتی هق هق هایی که ﭘﺴﺖ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﻟﯽ آرﻭﻡ ﺷﻪ.............
 ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻣﺸﺐ............
سلامتی همه ی عاشقایی که هرگز به عشقشون نرسیدن و از دور نگران یکی یه دونه شون بودن و با بغض با سکوتشون گفتن:
آهای غریبه این که دستش توی دستای توءه همه ی دنیای منه خیلی مراقبش باش. ..

+نوشته شده در پنج شنبه 24 ارديبهشت 1394برچسب:به سلامتی دختر و پسري كه ,,,,,,,,,,ساعت9:43توسط :-S | |

 

ﺍﮔﻪ ﻣــــــﺮﺩﯼ ... ؟ !!
                        ﻣــــــﺮﺩ ﺑﻤــــــﻮﻥ ...
 ﺍﮔﻪ ﻧﯿﺴــــــﺘﯽ ...
               ﻧﺎﻣــــــــــﺮﺩﯼ ﻧﮑــــــﻦ ... !!  
 ﺍﮔﻪ ﺗﻨﻬــــــﺎﯾﯽ ... ؟ !!       
                      ﺗﻨﻬــــــﺎ ﺑﻤــــــﻮﻥ ... :|
 ﺍﮔﻪ ﻧﯿﺴــــــﺘﯽ ...
               ﺗﻨــــــﻬﺎﺵ ﻧـــــــــــﺬﺍﺭ ... !!      
 ﺍﮔﻪ ﻧﺠﯿﺒــــــﯽ ... ؟ !!  
                           ﻧﺠﺎﺑﺘــــــ ﮐُﻦ ...
 ﺍﮔﻪ ﻧﯿﺴﺘــــــﯽ ...
                ﻫﺮﺯﮔــــــــﯽ ﻧﮑــــــﻦ ... !!
 ﺍﮔﻪ ﻋﺎﺷــــــﻘﯽ ... ؟ !!   
                   ﻋﺎﺷــــــﻖ ﺑﻤــــــﻮﻥ ...
 ﺍﮔﻪ ﻧﯿﺴــــــﺘﯽ ...
           ﺣــــــﺮﻣﺘــــــ ﻋﺸﻘــــــﻮ ﻧــــــﺸﮑــــــﻥ

+نوشته شده در یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب: ﺣــــــﺮﻣﺘــــــ ﻋﺸﻘــــــﻮ ﻧــــــﺸﮑــــــﻥ,ساعت15:7توسط :-S | |

+نوشته شده در یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:تو رو از من گرفتن,,,,ساعت14:40توسط :-S | |


 

+نوشته شده در یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:من داشتمت,,,تو نموندی,ساعت14:38توسط :-S | |

 

 

حالا منم و یه بغض سنگین

حالا منم و فاز غم

حالا منم و یه قلب سنگی

حالا منم و یه جفت چشم خیس

حالا منم و نداشتن تو...........

نگفته بودی بعد از رفتنت انقد تنها میشم.........

حالا منم و..........................................................نبودي

{{{{{{{{{{{{تو}}}}}}}}}}}}}

+نوشته شده در یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:حالا منم و,,,,,,,,ساعت14:36توسط :-S | |

 

 

حالا که نیستی....باید تنهایی زیر بارون قدم بزنم......تا رهگذرا نفهمن قطره های روی صورتم اشکای گرم منم یا بارون سرد خدا!!!!!!!!!!!!!!!!

 

+نوشته شده در یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:زیر بارون,ساعت14:31توسط :-S | |

+نوشته شده در یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:غصه خوردن ,ساعت14:24توسط :-S | |

رفتنت موج غریبی ست که دل می شکند

+نوشته شده در پنج شنبه 17 ارديبهشت 1394برچسب:,ساعت18:57توسط :-S | |

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد . 
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد . 
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:"متشکرم". 
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . 
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :"متشکرم " . 
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . 
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :"قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد" . 
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم " . 
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . 
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال ... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه کسی خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم. 
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . 
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که "بله" رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت " تو اومدی ؟ متشکرم" 
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . 
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه ، دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود :
" تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتی ام ... نمی‌دونم ... همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ....
ای کاش این کار رو کرده بودم ................."

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 17 ارديبهشت 1394برچسب:دوستت دارم ,ساعت18:48توسط :-S | |

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست

+نوشته شده در چهار شنبه 16 ارديبهشت 1394برچسب:میروم,ساعت20:42توسط :-S | |

 چراوقتے  پرواز را بہ من آموختے

سقوط را بـرايم معـــنا نکردے؟

چراوقتے  بادسـتہ گــل مہرميہمان قلــبم شدے

از پژمرده شدن گلــہا برايم نگفتـــ؟

چرا وقتــــ دست دردستم نہادے

از تنہايــــ آينده دستانم نگفتــــ؟

چرا وقتے اميدم بودي

از روزهاے نااميدے برايم نگفتـــ؟

چرا وقتـــ عشقم شدے

از مرگ قلبـہاے عاشق بــرايم نگفتـــ؟

چرا وقتـــ کنارم بودے

از ساعات تلخ جدائـــ برايم نگفتـــ؟

تو نگفتـــ ونگفتـــونگفتـــ

ولـــ با رفتنت تموم ناگفتہ ہـــا راگفتـــ 

+نوشته شده در چهار شنبه 16 ارديبهشت 1394برچسب:چرا؟,ساعت20:39توسط :-S | |

دوستانه می گویمت

اگر در زندگیت با چیزی

هر چه میخواهد باشد

با کسی

هر که میخواهد باشد

با چیزی و با کسی

چیزی یا کسی که بیرون از توست

احساس آرامش کردی

حواست باشد

شاید در یک اتفاق شیرین

در یک تصور زیبا

سوء تفاهم شده باشد....

نمیگویم حتما فقط شاید

خدایی نا کرده

در یک تعبییر

در یک هوای بارانی

یک نقطه جابه جا شده باشد

دوستانه می گویمت ...

حس تلخیست....

.

+نوشته شده در چهار شنبه 16 ارديبهشت 1394برچسب:دوستانه میگویمت,,,,ساعت20:18توسط :-S | |

به چـشـمـهـایـت بگــو
نـگـاهـم نـکـنـنـد
بـگـو وقـتـی خـیـره ات مـی شـوم
سرشـان بـه کـار خـودشـان بـاشـد … !
نـه کـه فـکـر کـنـی خـجـالـت مـی کـشـم هـا
نـه !
حـواسـم نـیـسـت
عـاشـقـت مـی شـوم . . .        

+نوشته شده در سه شنبه 15 ارديبهشت 1394برچسب:به چشمات بگو,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,ساعت19:21توسط :-S | |

 

غـــــریبــــه ای آمــــد...            

                                                                                                       

                 عــــشـــقــی داد...                                                 

                                                                        

                       نـــفــــســـی گـــرفت...                          

                                              

آرام و بی صدا رفت...                                       

 m3 & m.j

+نوشته شده در یک شنبه 6 ارديبهشت 1394برچسب:انگاري يكي امد ,,,,,,,,ساعت16:27توسط :-S | |

منمو هدفونم میخوام فقط چت کنم
بعد به تو فک کنم میگی دیوونه شدم ، فک کنم
بذار بگن خله بذار بگن پُره عقدست و رو الکله اصن بذار برن همه از دورت
بذار تنها شی وقتشه سم پاشی
یسری باید برن آره سخته که کر باشی
تویی که میگفتی بی من یهو میمیری
برو دوست دارم ببینم چطوری میری

 

چشمام اگه کاسه خونه واسه اونه
که فاز هیچ جا نیست به غیر از فاز خونه
تو تا صبح چشات باز بمونه و این دیوونه واسه تو آواز بخونه باز یدونه
چشمام اگه کاسه خونه واسه اونه
که فاز هیچ جا نیست به غیر از فاز خونه
تو تا صبح چشات باز بمونه و این دیوونه واسه تو آواز بخونه باز یدونه

زندگی دروغه تو هم یه دروغی حتماً
حتی اگه مشکلاتم بسازن بروسلی از من
هنو دردو بروز میدم طعم شبو تو روز دیدم من

منمو یه حس بد که ندارم حتی حوصله ی بابا ننمو
میخوام اصن از همه بکنمو
منمو گوشیم همونکه خیلی وقته که هممون توشیم
میخواستی رومو کم کنی رفتم از رو کوشی

چشمام اگه کاسه خونه واسه اونه
که فاز هیچ جا نیست به غیر از فاز خونه
تو تا صبح چشات باز بمونه و این دیوونه واسه تو آواز بخونه باز یدونه
چشمام اگه کاسه خونه واسه اونه
که فاز هیچ جا نیست به غیر از فاز خونه
تو تا صبح چشات باز بمونه و این دیوونه واسه تو آواز بخونه باز یدونه

منمو سیگار بیدار بیدار بیدار بیحال
دورم دیوار دیوار دیوار بیکار
به امید دیدار انگار اینبار
به امید دیدار اینبار بی ما
برو ، اصن مشکلی نی
برو فک نکن که فحشت میدیم
ما هرچی پشتت میگیم تو روتم میگیمو نیستیم پشت گریم
اوضاع خشگلی نی اصنم از رو گشنگی نی
تو هرچی که میخواستی رو داشتی نخواستی که روز خوش ببینی

چشمام اگه کاسه خونه واسه اونه
که فاز هیچ جا نیست به غیر از فاز خونه
تو تا صبح چشات باز بمونه و این دیوونه واسه تو آواز بخونه باز یدونه
چشمام اگه کاسه خونه واسه اونه
که فاز هیچ جا نیست به غیر از فاز خونه
تو تا صبح چشات باز بمونه و این دیوونه واسه تو آواز بخونه باز یدونه



ديوونه شدم تو اين روزايي كه رفتي و نيستي تو رو به خدا بر گرد M3

+نوشته شده در جمعه 4 ارديبهشت 1394برچسب:گاهی سخت می شود …,ساعت3:25توسط :-S | |